مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:19369 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:4

مساوات
خاستگاه مساوات
مساواتي كه اسلام مقرر داشته و پيامبر اكرم (ص) آن را متحقق ساخته و به لباس عمل درآورده است، در تاريخ بشر بينظير است. در منطق قرآن كريم، انسانها همه از يك سرچشمه و فرزندان يك پدر و مادرند و فرقي ميانشان نيست .

پيش قرآن بنده و مولا يكي است

بوريا و مسند ديبا يكي است 1

اين مساوات برخاسته از منطق قرآن را به تمام معني در زندگي پيامبر (ص)، در برخوردها و در حكومت مدينه ميبينيم، و در امتداد حركت آن حضرت، در زندي پيشوايان معصوم (ع) قابل مشاهده است. در منطق قرآن كريم، نه سفيد را بر سياه مزيتي است و نه عرب را بر عجم، نه والي بر رعيت برتري دارد و نه حاكم بر مردم. همه افراد به تعبير پيامبر مساوات مانند داندانههاي يك شانه مساويند و هيچ مزيتي بر يكديگر - جز به تقوا - ندارند:

«الناس سواء كأسنان المشط.» 2

مردم چون دندانههاي شانه مساويند.

اين نگرش اسلام به انسانها و رفتار پيامبر و مؤمنان به او بر آن اساس، از عمده عوامل جذب دلها به اسلام بود. حتي به گفته جواهرلعل نهرو: «مسأله برادري و مساواتي كه مسلمانان بدان ايمان دارند و بر آن اساس زندگي ميكنند، روي افكار هندوها تأثير عميقي گذاشته است، بويژه طبقات محرومي كه مناسبات اجتماعي هند، آنان را از مساوات و برخورداري از حقوق انساني محروم ساخته است.» 3

البته مراد از مساوات مورد بحث، مساوات طبيعي از قبيل رنگ و شكل و اخلاق و اميال و استعدادها نيست، زيرا اين اختلافها، اختلافهاي طبيعي است و تساوي در آنها ممكن نيست، چنانكه در حديث علوي آمده است كه:

«لا يزال الناس بخير ما تفاوتوا فاذا استووا هلكوا.» 4

خير مردم در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوي باشند هلاك شوند.

نگاهي گذرا به جوامعي كه اين امر را لحاظ نكردند و دچار برداشت اشتباه در امر مساوات شدند، اين مسأله رإ؛گگّّ ثابت ميكند. در دوران استالين تصميم گرفته شد كه به عنوان يك حركت سوسياليستي دستمزدها به تساوي پرداخت شود، اما به زودي اين حركت با شكست روبرو شد و استالين ناچار شد در تصميم خود تجديد نظر كرده، آن را الغا كند. وي در اين باره ضمن نطقي كه ايراد كرد چنين گفت: «بسياري تصور ميكنند كه لازمه سوسياليسم آن است كه دستمزد كارگران به تساوي پرداخت شود، حال آنكه اين مساواتي كه بدان دعوت ميكنند بينهايت واهي و بي اساس بوده، موجب زيانهاي جبران ناپذيري به ما شده است.» 5

انسانها از نظر طبيعي به هيچ روي يكسان نميباشند، بلكه اختلاف وجودي ميان همه موجودات و در مراتب وجود از لوازم عالم وجود است و در خلقت الهي تكراري نيست: «لا تكرار في التجلي» 6 انسانها نيز گونهگونه و طور به طور آفريده شدهاند و از استعدادهاي متفاوتي برخوردارند كه همين تفاوت و گونهگوني مايه بقا و دوام جامعه انساني است و اين امر از نشانههاي قدرت و كمال الهي است:

«ما لكم لا ترجون لله و قاراً و قد خلقكم اطواراً.»7

شما را چه ميشود كه براي خدا احترامي قائل نميشويد، حال آنكه او شما را گونهگون (در چند مرحله و در مراتب مختلف) آفريده است .

«اين قسم اختلاف، اختلافي است كه در عالم انساني چارهاي از آن نيست. اين اختلاف طبايع است كه منشاء اختلاف بنيهها ميشود و بي گمان تركيبات بدني باعث اختلاف در افراد و در نتيجه اختلاف در استعدادهاي جسمي و روحي ميشود و با ضميمه شدن اختلاف محيطها و آب و هواها اختلاف سليقهها و سننن وآداب و مقاصد و اعمال نوعي و شخصي در جوامع انساني پديد ميآيد و در علم الاجتماع و مباحثش ثابت شده كه اگر اين اختلافها نميبود بشر حتي يك چشم برهم زدن قادر به زندگي نبود و خداي تعالي هم در قرآن كريم اين اختلاف را به خود نسبت داده و فرموده است: «نحن قسمنا بينهم معيشتهم في الحياة الدنيا و رفعنا بعضهم فوق بعض درجات ليتخذ بعضهم بعضاً سخرياً» 8(ما وسايل معيشت آنان در زندگي دنيا را ميانشان تقسيم كرديم و برخي از آنان را چند مرتبه بر بعضي ديگر بالا برديم تا برخي از آنان بعضي ديگر را استخدام كنند). و در هيچ جا از كلام خود آن را نكوهش نكرده است، مگر در آن مواردي كه اين اختلاف آميخته با هواي نفس و بر خلاف هدايت عقل باشد.» 9

اسلام كليه تفاخرها و امتيازات نژادي و اختلافهاي طبقاتي و برتري جوييهاي اجتماعي را نفي كرده و به صراحت اعلام كرده است: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم.»10

«برخي مفسران گفتهاند آيه شريفه در مقام بيان اين است كه تفاخر به انساب را نفي كند، بنابراين مراد از جمله «من ذكر و انثي» آدم و حوا خواهد بود و معناي آيه اين ميشود كه انسانها همه از يك پدر و مادرند (ازآدم و حوا) و همه از آن دو تن منتشر شدهاند و هيچ فرقي ميان سفيد و سياه، عرب و عجم نيست. خداوند اعلام ميكند كه ما شما را شعبهها و قبيلههاي مختلف كرديم نه براي اينكه طايفهاي از شما بر سايرين برتري و كرامت داشت، بلكه صرفاً براي اينكه يكديگر را بشناسيد و امر اجتماعتان و مواصلات و معاملاتتان بهتر انجام شود. زيرا اگر فرض شود كه مردم همگي يكجور و يك شكل باشند و تفاوتي ميان آنها مشاهد نشود و در نتيجه يكديگر را نشناسند، رشته اجتماع از هم ميگسلد و انسانيت فاني ميشود. پس غرض از اينكه خداوند مردم را شعبه شعبه و قبيله قبيله كرده، اين بوده است كه يكديگر را بشناسند(لتعارفوا) نه اينكه بر يكديگر تفاخر كنند و اختلافهاي طبقاتي فراهم سازند. اما برخي ديگر از مفسران گفتهاند مراد از اينكه فرمود:«من ذكر و انثي» مطلق زن و مرد است و آيه شريفه در مقان بيان اين است كه مطلق تفاضل و برتري به طبقات مانند سفيد و

سياه و عرب و عجم و غني و فقير و برده و مولا و مرد و زن را از بين ببرد و معناي آيه اين است كه: هان اي آدميان، ما شما را از يك مرد و زن آفريديم، پس هر يك از شما انساني هستيد متولد از دو انسان و از اين رو هيچ فرقي با يكديگر نداريد و اختلافي هم كه در شما هست و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله كرده، اختلافي است مربوط به جعل الهي، نه به كرامت و فضيلتي كه در بين شماست، بلكه اين امر براي آن است كه يكديگر را بشناسيد ونظام اجتماعتان كامل شود. برخي ديگر از مفسران يعني صاحبان راي اول به اين تفسير اعتراض كردهاند و گفتهاند آيه شريفه در اين سياق است كه تفاخر به انساب را نفي كند و در مقام نكوهش آن است، به شهادت اينكه ميفرمايد: «وجعلناكم شعبوبًا و قبائل لتعارفوا» و ترتب اين فرض بنابر وجهي كه شما ذكر كرديد روشن نيست، چون بنابر وجه شما سخن از نكوهش تفاخر به حسب و نسب در بين نميآيد زيرا شما ميگوييد آيه در مقام الغاي مطلق تفاضل است. ولي ممكن است به اين معترض پاسخ داده شود كه آيه در صدد است كه اختلاف در انساب را هم كه يكي از مصاديق اختلاف طبقاتي است نفي كند. و بناي وجه ذكر شده بر اين است كه ميگويد آيه د

ر صدد نفي اختلاف طبقاتي به تمام مصاديق آن است و همچنان كه ممكن است تفاخر به انساب را نفي و نكوهش كنيم به اين دليل كه همه انساب و دودمانها به يك زن و مرد (آدم و حوا) منتهي ميشوند و تمامي مردمان در اين پدر و مادر شريكند، همچنين ممكن است همين مطلب يعني تفاخر به انساب را نفي و نكوهش كنيم به اين دليل كه هر انساني متولد از دو انسان است و همه مردم در اين جهت شريكند. و حق مطلب آن است كه جمله «وجعلناكم شعوباً و قبائل» اگر بگوييم ظهور در نكوهش تفاخر به انساب دارد، وجه اول قويتر است و گرنه وجه دوم بهتر است زيرا كه عموميت و شمول دارد.» 11

بنابراين اگر شمول آيه را بپذيريم، قرآن كريم همه اختلافهاي طبقاتي را نفي كرده است و هيچ انساني بر انسان ديگر، هيچ برتري و تفاخري ندارد مگر به «تقوا» در شأن نزول آيه نيز مطالبي آمده است كه بيانگر همين امر است نقل شده است كه يكي از موالي قبيله بني بياضه دختري از آنها را خواستار شده بود. پيامبر به بستگان دختر فرمود كه با ازدواج ايشان موافقت كنند. آنها در پاسخ حضرت گفتند: اي رسول خدا آيا دختران خود را به موالي (بردگان) خود دهيم؟ و اين آيه شريفه نازل شد و اين گونه تفاخرهاي طبقاتي را نفي كرد. 12 و نيز گفتهاند كه ثابت بن قيس بن شمّاس به كسي كه در مجلس برايش جا نگشوده بود، دشنام داد و او را «ابن فلانة» خطاب كرد (از جهت مادرش او را تحقير كرد) پيامبر فرمود: چه كسي اين سخن را گفت. ثابت عرض كرد: من اي رسول خدا. حضرت فرمود: به شخصيتها و بزرگان قوم بنگر! پس نگريست فرمود: چه ديدي؟ گفت: سفيد و سياه و سرخ (در كنار هم) فرمود: «فانك لا تفضلهم الا بالتقوي» پس (بدان كه) تو هيچ برتري بر ايشان جز به تقوا نداري. و آن گاه اين آيه شريفه نازل شده. 13

همچنين از قول ابن عباس نقل كردهاند كه پس از فتح مكه پيامبر به بلال دستور داد كه بر بالاي كعبه اذان بگويد و او اذان گفت. عتاب بن اسيد بن ابي عيص گفت: خدا را سپاس كه پدر من فوت كرده و نيست تا اين روز را ببيند. و حارث بن هشام گفت: محمد جز اين كلاغ سياه موذن ديگري نيافت؟ و سهيل بن عمرو گفت: چون خدا چيزي را اراده كند تغييرش دهد. ابوسفيان گفت: من چيزي نميگويم، چون ميترسم كه پروردگار آسمان او را با خبر سازد. پس جبرئيل بر پيامبر نازل شد و آن حضرت را از آنچه گذشته بود آگاه ساخت، پيامبر آنها را احضار كرد و از آنچه بر زبان رانده بودند پرسش كرد و آنها نيز بدان اعتراف كردند. آن گاه اين آيه نازل شد و از تفاخر به نسب و تكاثر اموال و كوچك شمردن فقرا منع كرد و اساس و ملاك برتري را تقوا اعلام كرد. 14

بنابراين همه انسانها از يك ريشه و اصلند و همين وحدت و يگانگي ريشه و اصل، مبدأ مساوات اسلامي و خاستگاه آن است. 15

«يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحدة و خلق منها زوجها و بث منهما رجالاً كثيراً و نساء و اتقوا الله الذي تساءلون به والا رحام ان الله كان عليكم رقيباً.» 16

هان اي آدميان، از پروردگارتان پروا گيريد كه شما را از نفس واحد آفريد و جفتش را از او بيافريد و از آن دو مردان و زنان بسيار پراكند، و پروا گيريد از خدايي كه به نام او از يكديگر خواهشها ميكنيد و بترسيد از قطع رحم كه خدا بر شمامراقب است .

ظاهر آيه شريفه گواه آن است كه همه انسانها از يك پدر و مادر يعني حضرت آدم (ع) و زوجه او ميباشند. آيه شريفه در مقام آن است كه بگويد حقيقت افراد انسان يكي است و تمام آنها با همه كثرتي كه در بينشان مشاهد ميشود، از يك اصل هستند و از ريشه واحدي منشعب شده و رو به ازدياد گذاردهاند. دراين آيه عزيز، براي معرفي خدايي كه بر تمام اعمال انسانها نظارت دارد، به يكي از صفات او اشاره ميكند كه ريشه وحدت اجتماعي بشر و مساوات انسانهاست: «الذي خلقكم من نفس واحدة» بنابراين امتيازات و افتخارات موهومي كه هر دستهاي براي خود درست كردهاند از قبيل امتيازات نژادي، زباني، منطقهاي، قبيلهاي و مانند آن ملغي و باطل است زيرا همه انسانها از يك اصل سرچشمه يافته و فرزندان يك پدر و مادرند و اين خاستگان مساوات بني آدم است. 17


اعلام مساوات همگاني و نفي اختلافهاي طبقاتي
آن گاه كه مكه فتح شد و اسلام در حاكميت كامل قرار گرفت ، رسول مساوات (ص) خطبهاي خواند ومساوات اسلامي را به همگان اعلام كرد.

«يا ايها الناس الا ان ربكم واحد و ان اباكم واحد الا لافضل لعربي علي عجمي ولا عجمي علي عربي و لاأسود علي احمر ولا لاحمر علي أسود الا بالتقوي. الاهل بَلّغت؟ - قالوا: نعم، قال - ليبلّغ الشاهد الغائب.» 18

مردم! آگاه باشيد كه پروردگارتان يكي است و پدرتان (نيز) يكي است. بنابراين بدانيد كه نه عربي را بر عجم و نه عجمي را بر عرب و نه سياهي را بر سفيد و نه سفيدي را بر سياه برتري است مگر به تقوا. آيا (اين حقيقت را) ابلاغ كردم؟ گفتند: آري. فرمود: حاضران به غايبان ابلاغ كنند.

حقيقت موجودات از اويي و به سوي اويي است: «انا لله و انا اليه راجعون»19 و پروردگار همه يكي است: «ان ربكم واحد.» حقيقت هستي ذات مقدس الهي است. جلوه اول الهي، حقيقت هستي، وجود است؛ يكي هم بيشتر نيست. 20 همه از او هستند و به سوي او. پدر همگان نيز يكي است: «ان اباكم واحد.»

حقيقت انسانها يكي است، ري

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.